قبل از عملیات، یک گلوله خورده بود توی بازوش. اعزامش کرده بودند به یک بیمارستان در یزد. دکتر عکس گرفته و به او گفته بود: «گلوله بین استخوان وگوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه، حتماً باید عمل بشی.»
ولی عبدالحسین نه به درد شدیدش فکر می کرده، نه به این که حتماً باید عمل بشود؛ فقط می خواسته تا عملیات شروع نشده، خودش را برساند به منطقه، ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود.
متوسل به اهل بیت- علیهم السلام- شده بود. مثل ابر بهاری اشک ریخته بود. خواسته بود گشایشی در کارش بدهند.
در حال گریه خوابش برده بود. شاید هم درحالتی بین خواب و بیداری بوده که حضرت عباس- علیه السلام- می آیند پیشش. دست می برند طرف بازویش. چیزی بیرون می آورند و می فرمایند: « بلندشو، دستت خوب شده.»
مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر باور نکرده بود. گفته بود: «تا از دستت عکس نگیرم، نمی گذارم بری.»
عبدالحسین گفته بود: «به شرط این که به کسی چیزی نگی.» عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. عبدالحسین را با گریه بدرقه کرده بود.
«ساکنان ملک اعظم2/ ص75/ شهید عبدالحسین برونسی»
برادر شهید حاج یدالله کلهر نقل میكند كه در عملیات «كربلای 5» دوست و همرزم صمیمی شهید كلهر به نام سید حسن میررضی به شهادت میرسد، این شهادت برای شهید كلهر خیلی سنگین تمام شد. از آن جا كه ارتباط بسیار نزدیك و صمیمی با هم داشتند، ایشان بیتابی میكردند و در همان منطقه ی عملیات داخل نفربر رفته بود و با حزن و اندوه و غم از دست دادن یار نزدیك خود گریه میكرد. رفقا و دوستان هرچه اصرار كردند، ایشان آرام نشد.
تا اینكه حاج آقا (شهید) میثمی او را میبیند، به طرفش میرود و در گوش وی قدری صحبت میكند. شهید كلهر بلافاصله گریهاش قطع میشود و تبسم میكند پس از اینكه شهید میثمی میرود، دوستان جویای موضوع میشوند. وی میگوید كه ایشان در گوش من همان حرفی را گفتند كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله به حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند و دیری نپایید كه همین موضوع به واقعیت پیوست و در مرحله ی بعد عملیات «كربلای 5» شهید كلهر به شهدا پیوست.
در مراسم وداع با پیكر شهید كلهر در اردوگاه كوثر كه در 10 كیلومتری سوسنگرد واقع شده بود، در آن ساعاتی كه شهید كلهر را در حسینیه ی اردوگاه تشییع میكردند، برای نخستین وآخرین بار، چادرهای اردوگاه مورد هجوم نزدیك به 25 فروند هواپیما قرار گرفت و به بركت خون این شهید، باعث شد كه هیچ كس در چادر نباشد، وگرنه تعداد زیادی از رزمندگان به شهادت میرسیدند.
شهید برونسی) از این که آن جا چه کاره است و چه مسئولیتی دارد، هیچ وقت چیزی نمی گفت، ولی از مسایل معنوی جبهه زیاد برام حرف می زد.
یک بار می گفت:
« داشتیم مهمات بار می زدیم که بفرستیم منطقه. وسط کار، یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی. پا به پای ما کار می کرد و مهمات می گذاشت توی جعبه ها. تعجب کردم. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه های دیگر اصلاً حواسشان به او نیست، انگار نمی دیدندش.
داشتیم از خط به عقب باز میگشتیم . «قائم مقامی» در كنارم بود و میگفت: «نمیدانم چه كردهایم كه خداوند ما را لایق شهادت نمیداند.» گفتم: « شاید میخواهد كه ما خدمت بیشتری به اسلام و مسلمین بكنیم.»
پاسخ داد: « نه ، من باید شهید میشدم و الآن وجدانم ناراحت است . آخر در خواب دیده بودم كه شهید میشوم و امام زمان (ع) دستم را گرفته و به همراه خود میبرد .» درهمین حال ، یك خمپارهی 120 كنار ماشین ما به زمین خورد و این بندهی عاشق به شهادت رسید .
هنگام شهادت ، لبخند بسیار زیبایی بر لب داشت كه همهمان را مسحور خود كرده بود . گویی مشایعت امام زمان (عج) او را چنین به وجد آورده بود
بسم الله
ساعت: 12 شب
اینجا: تکه ای از زمین خاکی
حال من: خیلی بد
من: اصلا مهم نیست. یک مسلمان، یک ایرانی
موضوع بحث : شرمنده! حتی بردن نامش قباحت دارد.
اصل موضوع:
خداوند در قرآن فرموده است:
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (عبس/ 34 - 36)
آن روز که انسان از برادر خود می گریزد، و از مادر و پدرش، و از همسر و فرزندانش ...
آری در روز قیامت چه بسیار فرزندانی که از پدر و مادر خود گریزانند و چه بسیار پدر و مادری که از فرزندان خود گریزانند...
لطفا این تراژدی را دنبال کنید....
قیامت است،
محشر کبری شده،
همه ی مردم به صف،
همه آماده ی حسابرسی...
هر کسی می آید و نامه ی اعمالش را دریافت می کند...
پاداش می گیرد...
جزا می بیند...
نوبت می رسد به یک زن، به یک خودشیفته...
اعمال در حال بررسی شدن هستند...
آفرین، کمی نماز،
کمی روزه،
کمی مسجد...
کم کم سن بالا می رود.... پرونده اعمال گناه آلود می شود،
احتمالا عذاب سنگینی برای این گناهان کوچک در نظر گرفته نمی شود...
سن بالاتر می رود..... و گناهان سنگین تر وارد می شوند...
تا می رسیم به اینجا.... برهنه شدن جلو دوربین... در ملا عام
فروختن شرافت یک امت اسلامی
بازی با آبروی دین...
و...
عذاب این گناهان واقعا درد آور است...
انسان به هر دری میزند تا از شر آنها خلاص شود...
احتمالا یکی از دلایل خودشیفته برا این اعمال قبیحش این خواهد بود:
پدر و مادرم مرا خوب تربیت نکردند...
دین رو به من یاد ندادند....
اصلا نمی دونستم امام زمان کیه...(لا اله الا الله)
اصلا نمی دونستم چرا باید مسلمون باشم...
وقتی بچه بودم منو با یه تاپ این ور و اون ور می بردن...
می خواستیم بریم مهمونی می گفتن حتما باید آرایش کنی...
منم همینجوری بار اومدم، بزرگ هم که شدم فقط دنبال نشون دادن خودم به دیگران بودم...
خوب دیگه کارم به جایی رسید که خودمو کامل!!! به همه نشون دادم.....
دنبال دین که نبودم...
فکر می کردم دین به هیچ دردی نمیخوره......
مقصر اصلی پدر و مادرم هستند...من بی گناهم
احتمالا در اینجا فرمان می رسد: پدر و مادرش را برای حسابرسی بیاورید.....
و مصداق این آیه به وقوع خواهد پیوست:
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (عبس/ 34 - 36)
خودشیفته از پدر و مادرش می گریزد...
پدر و مادرش از خودشیفته می گریزند....
خودشیفته از برادرش و برادرش از خودشیفته...البته اگر برادری داشته باشد...
و خدا داند چه می شود...محشر می شود...محشر کبری...
و خداوند رحم کند به حال او و به حال من و به حال ما
و در این هنگام... مهر خاموشی.....
و عذاب الهی فراگیر می شود.....
و چه سخت است عذاب الهی...
و چه بد منزلگاهی است دوزخ...
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (آل عمران/8)
و چه خوب پرداخته شد خون بهای شهیدان....
و جا دارد یک تبریک صمیمانه به جناب خودشیفته عرض کنم.
که چقدر خوب دل دشمنان ایران و دشمنان اسلام و دشمنان دین را شاد کرد.
و چقدر موفقانه قلب امام زمان را شکست...
و چقدر موفقانه به شهرت رسید...همان که آرزویش بود...
یا امام زمان... شرمنده ایم
شهدا... شرمنده ایم
رهبرم... شرمنده ایم
باور کنید او خودشیفته بود...ما نیستیم..... و انشاالله نخواهیم بود.
این هم متن نامه ی یک مادر به خودشیفته:
گلشیفته جان،وقتی ۲ سال پیش با پسر بزرگم رفتم به سینما كه فیلم میم مثل مادرت را ببینم،از بازی گرم و صمیمانه تو همه صورتم از اشك خیس شد،آن لحظه شك نداشتم كه همه مادران ایرانی شبیه گلشیفته اند و گلشیفته،نقش پنهانی است از تصویر مادری كه هر ایرانی در ضمیرش دارد.مادری كه همه وجودش ایثار و از خود گذشتگی است،می سوزد تا نور و گرمی و محبت وحیات ببخشد،"هست"برای آن كه فرزندش "باشد." مادری كه یك زیبایی آسمانی در رخسارش موج می زند و ترنم لبانش به ذكری الهی،در خانه نور می پراكند.
یادت هست هنگامی كه تو با مشت به شیشه كوبیدی و دستت غرق خون شد تا فرزندت نجات یابد،چگونه رسول ملاقلی پور در پشت صحنه زار زار گریست؟ رسول،چهره مادر خودش را در تو ترسیم كرد. تو زنی شدی به شكل مادر رسول،به شكل مادر همه ایرانیها.این تاج افتخار را رسول بر سرت گذاشت پیش از آن كه آن حادثه،آن خبر شوم رخ دهد.
اما حالا تو رفته ای آن ور دنیا و عوض شده ای. می گویند می خواهی ستاره فیلمهایهالیوود شوی.
گلشیفته جان،نمی دانم كه مادرت در قید حیات هست یا نه،اما می خواهم به عنوان یك مادر با تو حرف بزنم. دخترم،تو می دانی كههالیوود كجاست؟
می دانم كه هنر پیشه هستی و به اندازه همه گیسهای سفید من در شباب عمرت فیلم دیده ای،عمرت دراز باد مادر،اما خبر از دنیایهالیوودیها داری؟می دانی این اختاپوس بر هر زنی كه چنگ بیندازد تا چه منجلابهایی سقوطش می دهد؟ دخترم،دنیای غربی كه تو اكنون به آنجا رفته ای،ترمز بریده است.غرق شدن در تنعمات عجیب و تهوع آور جسمی،دارد مثل موریانه پایههای خانوادهها رادر غرب می جود...می دانم،می دانم كه آنها پیشرفته اند،اما این پیشرفتها چشمت را كور نكند.
دخترم،برای من كه مادرم قابل تصور نیست كه چگونه یك هنرپیشه زن غربی،در حالی كه از استودیو به خانه می آید و تنش به ننگ بوی مردی غریبه آغشته است،می تواند آغوشی پر از عشق را به همسرش هدیه دهد؟ چگونه چنین زنی همراه فرزندش،در برابر پرده سینما یا تلویزیون می نشیند،و صحنه هم آغوشی خود و هنرپیشه ای بیگانه را تماشا می كند؟گلشیفته جان،دنیای رسانه و تبلیغات،خیلی پر هیاهوست مادر جان!مبادا زرق و برقهالیوود چشمت را كور كند كه گوهر عصمت و عفافت را بدزدند. شهرت،طعم خوشایندی دارد در شباب عمر.شهرت،یعنی پول،احترام،فلشهای پرنور دوربینهای عكاسی و هلهله و هورای میلیونها هوادار در سراسر جهان.دخترم،هالیوود می تواند تو را به قله شهرت جهان برساند،می تواند نام تورا در تاریخ سینمای جهان جاودانه كند،می تواندحساب بانكی تو را با ارقام نجومی پر كند،دستشان درد نكند،خیلی هم خوب است كه به این چیزها می رسی مادر.اما به یاد داشته باش كه حتی اگر لباسی از یاقوت برتنت كنند،تاجی از الماس بر سرت بگذارند،و در قصری پر از جواهرات رنگین و افسانه ای ساكنت كنند، جای خانه ای گرم از محبت و هلهله شادمانه كودكت را نخواهد گرفت.این درسی بود كه رسول ملاقلی پور به تو یاد داد،اما خیال می كنم خوب این درس را یاد نگرفته ای.از تو خواهش می كنم یك بار دیگر بنشین و فیلم میم مثل مادر را ببین؛ببین رسول می خواسته در این فیلم چه چیزرا به تو و به همه دختران ما حالی كند؟
فراموش نكن گلشیفته جان كه تو اول یك مادر هستی،بعد یك هنرپیشه،اول یك مادر هستی بعد یك شهروند،اول یك مادر هستی بعد یك...حتی همسر. گلشیفته،هیچ چیز،هیچ چیز در دنیا وجود ندارد كه بخواهی برای آن لذت یك مادر پاك و نورانی بودن را از دست بدهی.تمام فرصتهای درخشانهالیوود هم نمی تواند لذت یك لحظه از تجربه شگفتی را كه امثال مادر ملاقلی پور درك كرده اند به توهدیه بدهد.هنرپیشه باش گلشیفته جان،به فكر ترقی و پیشرفت باش عزیزم، اما قبل از هر چیز یك"مادر"باش.
منبع نامه : سیاست روز
راستش نمی دانم خودشیفته این نامه را خوانده یا نه...
رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَاد ِ (آل عمران/191-194)
التماس دعا
سخنی با خوانندگان:
با سلام.
من با این نوشته نه نعوذ بالله خودمو جای خدا گذاشتم و نه از نامه ی اعمال مردم آگاهم.
چیزایی که اینجا نوشتم با توجه به آیاتی که از قرآن خوانده ام و همچنین گوش کردن به سخنرانی های بزرگانی مثل استاد نقویان بوده. انشالله در اولین فرصت فیلم های سخنرانی استاد نقویان که مرتبط با این موضوع هست رو آپلود می کنم.
برخی از دوستان که حالا می خواستن به این نوشته اعتراض کنن متاسفانه یه چیزایی نوشتن که اصلا آدم روش نمیشه برا نمایش تاییدشون کنه.(یکیشون با ویرایش تایید شده!!!!!)
اصلا نوشته هاشون اعتراض نیست. فقط توهین و بد و بیراه هست....
البته این درسته که رحمت خداوند لایتناهی است و با یک توبه ی واقعی گناهان بخشیده می شوند ولی خود خداوند در کنار توبه، حق الناس رو هم قرار داده. با فرض اینکه با توبه گناهان انسان بخشیده شود، مطمئنا حق الناس را باید بندگان خدا ببخشند. فکرشو بکنین که با کارهای ناشایستی که برخی از افراد مانند خودشیفته انجام داده اند و با این سطح تبلیغات وسیع چه افرادی به گناه کشیده شده اند و یا زمینه گناه در آنها ایجاد شده است....
رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (بقره/286)
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |